حدیث عاشقی

این مثنوی حدیث پریشانی من است,بشنو که سوگ نامه ویرانی من است...

امشب نه اینکه شام غریبان گرفته اند,بلکه به یمن امدنت جان گرفته اند...

گفتی غزل بگو ,غزلم شور و حال مرد, بعد تو حس شعر فنا شد,خیال مرد...

گفتم  مرو که تیره شد زندگانیم,با رفتنت به خاک سیه می نشانیم...

گفتی زمین مجال رسیدن نمیدهد,برچشم باد فرصت دیدن نمیدهد..

وقتی نقاب محور یکرنگ بودن است,معیار مهرورزی ما سنگ بودن است...

دیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی است,اصلا کدام احمق ازاین عشق رازی است...

این عشق نیست فاجعه قرن اهن است,من بودنی که اقبتش نیست بودنش...

حالا به حرفهای غریبت رسیده ام,فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام...

حق با تو بود از غم غربت شکسته ام,بگذار صادقانه بگویم,که خسته ام....

بیزارم از تمام رفیقان نا رفیق,اینها چقدر فاصله دارن تا رفیق...

من را به انتظار نبودن کشانده اند,روح مرا به مثند پوچی رسانده اند...

تا این برادران ریاکار زنده اند,این گرگ سیرتان جفا کار زنده اند,

قلب درد میکشد و زجر میکشد,یوسف همیشه وصله ناجور میشود...

اینجا نقاب شیر به کفتار میزنند,منصور را هر ایینه به دار میزنند...

اینجا کسی برای کسی, کس نمیشود...

حتی عقاب درخور کرکس نمیشود...

جایی که سهم مردم چیزی بجز تازیانه نیست,حق با توبود ماندن من عاقلانه نیست...

ما میرویم چون دلمان جای دیگر است,ما میرویم هر که بماند مخیر است...

ما میرویم گر چه  از الطاف دوستان بر جای جای پیکرمان جای خنجر است...

دلخوش نمی کینیم به عثمان و مذهبش,در دین ما ملاک مسلمان ابوذر است...

ما میرویم مقصدمان مشخص است,هر جا رویم بی شک از این شهر بهتر است...

از سادگیست گر به کسی تکیه کرده ایم,اینجا که گرگ با سگ گله, برادر است...

ما میرویم ماندن با درد فاجعه است,در عرف ما نسشتن یک مرد فاجعه است...

دیریست رفته اند ا میران قافله,ما مانده ایم با قافله پیران قافله...

اینجا گر چه باب منو پای لنگ نیست,باید شتاب کرد مجال درنگ نیست...

بر درب افتاب پی باد میرویم...

ما هم بدون باد به معراج میرویم....

 

دلم گرفته

دلم گرفته از ادمایی که میگن دوستت دارم

 

 

                                         اما معنیشو نمیدونن،

 

 

                از ادمایی که میخوان ماله اونا باشی اما خودشون ماله تو نیستن،

 

 

 

از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی افتاب میشه همه چیز یادشون میره

 

 


آنکس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد

 

 

 

 رهگذری بود که روی برگ های خشک پاییزی راه می رفت

 

 

 

 صدای خش خش برگ ها همان آوازی بود که من گمان می کردم می

 

گوید:

 

 

 دوستت دارم دوستت دارم حتی اگر به چشمان خیسم بخندی

 

 

و بی خیال این باشی که دلم شکسته است


 

 

حرفهای من....


 

 

 

وای دلم گرفته ازاین روزای بیقرار

 

 

 


کاش بودی کنارم تا نشوم من بدحال

 

 

 


تو هنوزم هستی تو قلبم ای یار

 

 

 


من میخواستمتو میخواهمت دیوانه وار

 

 

 


کاش میدونستی چی میگم با اشک و زار

 

 

 


اینو بدون هستی توقلبم عشق ماندگار

 

 

 


میبوسمت عزیزم تا این واست بمونه یادگار*

 

کمه؟نظر بده

تحقیقات ثابت کرده که زنها 2 برابر مردا حرف می زنن !!! . . . . . . . آخه هر حرفی را باید 2 بار بگن تا مردا بفهمن

به اشتیاق اولین دانه برف، به تحمل آخرین برگ پاییز، به گرمای تن خورشید و به زیبایی آسمان شب قسم می خورم که دیگه سرکار نزارمت

اسرار

اگرپسری بر ضد دخترها حرفی زد بدونید ازهمه بیشتر دنبال دخترهاست و براشون له له میزنه!! حکایتش حکایت همون گربه هست که دستش به گوشت نمیرسید می گفت پیف پیف بو می ده! تا حالا ... ادامه مطلب

کارایی که پسرای ایرونی عمرا نتونن انجام ندن!
با داشتن هیکلی ضایع تی شرت تنگ نپوشن!!! ـ از کلاس پنجم دبستان سه تیغه نکنن و after shave نزنن!!!! ـ جلوی مدرسه دخترانه نایستن و سیگار چاق نکنن!!!!!!! ـ با دیدن یک فروند دختر جو زده نشده و تیکه جواتی بار نکنن!!!!!

پسرا ده تا از بهترین بهانه‌های دوست پسرها برای خلاص شدن از دست دوست دخترها و معنی واقعی اونها! 1- تو برای من مثل خواهر می‌مونی! (یعنی:خیلی زشتی!) 2- فاصله سنی‌مون کمی زیاده. (یعنی:خیلی زشتی!) 3- من به تو علاقه به «اونصورت» ندارم. (یعنی:خیلی زشتی!) 4- من الان توی موقعیت بدی از زندگیم هست

بی تو مهتاب شبی باز آن کوچه گذشتم   

       همه تن چشم شدم،خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

                         شدم آن عاشق دیوانه که بودم...........

حرف دلم

کاش بودی تا دلم تنها نبود                           تا اسیر غصه ی فردا نبود

کاش بودی تا نگاه خسته ام                    .    بی خبر از موج و از دریا نبود

   

کاش بودی تا دو دست عاشقم                     غافل از لمس گل نرگس نبود

کاش بودی تا زمستان دلم                            اینچنین پر سوز و پر سرما نبود

کاش بودی تا فقط باور کنی                          بعد تو این زندگی زیبا نبود

تقدیم به کسی که دوستم داشت

اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر اشک بودم مثل باران بهاری به پایت

می گریستم اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم اهنگ

دوست داشتن را برایت مینواختم ولی افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق اما هر چه

هستم دوستت دارم