یه بغض نیمه پاره
تو گلوم داره داد میزنه
اشک های نیمه کارم
تو حسرته یه دامنه
کاشکی می شد فرشته ی روزای بچگیم بیاد
منو ببره اون بالاها
یه جایی از این جاها دور
شاید بریم پیش خدا
اون وقت دیگه نه غصه هست نه عشقای پاره پاره
دیگه نیست کسی که اون یکیو دوست نداره
آهای
فرشته ی مهربون
یه کاری کن
از اون بالا
یه ذره عشق
با اون چوب سحر آمیزت
بیفته تو دلای ما
خسته شدم بس که هوا غباری بود
بس که خورشید نبود و
چشما همه بهاری بود
بس که سنگینه دلا
عشق دیگه جایی نداره تو خونه ها خیابونا
فرشته ی مهربونم یه کاری کن
این دعای خیسمو تو ببر بالا
با پست سفارشیت
ببر بده دست خدا
بگو خدا جونم
قربون اون مهربونیت
یه بنده حقیری هست
که می خواد بشه قربونیت
چند تا کار مهم داره
حرفای خوبی میزنه
چند تا شکایتم داره
بهش بگو: خدا جونم
یه کاری کن
یه کاریااا از اون کارا
که فقط خودت می دونی ای خدا
یا عشق رو بیارش ای پایین
یا ماها رو ببر اون بالا